شهید و شهادت
اگر چه گفته میشود شیعه اگر در بستر هم بمیرد، شهید است، اما شهادت درجاتی دارد که عالیترینش جهاد در راه خداست.
ماده اصلی «شهادت» معنی حضور را میرساند، از این رو شهادت و گواهی در کارها و اعمال نیز به همین ملاحظه از این ماده مشتق گردیده است؛ ولی شهید در چه صحنهای حضور دارد؟ آیا هنگامی که میخواهد این دنیا را ترک گوید شاهد و ناظر فرشتگان است؟ آیا شاهد و ناظر نعمتهایی است که خداوند به او عنایت میکند و او از همان آغاز مرگ آنها را مشاهده مینماید؟ - چنانچه در روایات متعددی آمده است – آیا حضورش در پیشگاه خداست که هرگز فناپذیرو نابودشدنی نیست؟ و یا…
باری، هر معنایی که داشته باشد، این مفهوم را میرساند که شهید مرگ ویژهای دارد، سوای مرگهای دیگر.
نخستین بار کلمه «شهید» را پیامبر اکرم(ص) بر افرادی که در راه خدا کشته میشوند اطلاق کرده است. در روایتی میخوانیم که آن حضرت به یارانش فرمود:
جراحکم فی سبیل الله و من قتل منکم فانه شهید:
جراحاتی که بر شما وارد میشود در راه خداست و هر کس از شما کشته شود، شهید است.
ارزش شهادت
در دنیای پرفتنه امروز که عصر انفجار اطلاعات لقب گرفته است و در زمانهای که مرزهای جغرافیایی، معنا و مفهوم پیشین خود را در ساختار جدیدی از معرفت و تحول مبنایی در حیات بشری، رفته رفته از دست میدهند و اقتدار ملی هر کشور در بعد فرهنگی آن جلوه و ظهور مییابد، پاسداری از ارزشهای فرهنگی، رویکردی واقعبینانه و استراتژیک خواهد بود. چنین است که هر ندایی از رهایی و هر پرچمی از آزادگی در گستره گیتی، مورد هجوم توفانهای زهرآگین اتحادیه جهانی زر و زور و تزویر قرار میگیرد.
در این میان، رسالت همه آنانی که به عدالت، آزادی و رهایی میاندیشند و به آرمان بزرگ پیامبران ایمان دارند، آن است که از فرهنگ ایستادگی و وارستگی در این تهاجم بیحساب با هر وسیله ممکن صیانت و پاسداری کنند.
درخشانترین و فروزانترین ستاره آسمان فرهنگ رهایی، مشعل پرفروغ فرهنگ شهادت است.
تکریم و تعظیم شهیدان، تلاشی مقدس است در برافراشتن پرچمهای سرخ استقلال و آزادی بشریت، از یوغ ذلت و اسارت و گام بلندی است در راستای احیای ارزشهای مکتب توحید و عدالت؛ زیرا که، «شهادت، مرگ در راه ارزشهاست» و هر شهید، مشعلی است که در بلندای عزت و سرافرازی یک ملت، جاودانه میدرخشد.
«شهید، زیباترین زخم بر پیکر هستی و «شهادت» زیباترین غزلی است که از لبهای سرخ حقیقت میتراود. شهادت بیداری را معنا میکند و بینایی را شفاف میسازد.
شهادت مشعلی است که خداوند در جان برگزیدگانش برمیافروزد، تا تاریکی از شانههای زندگی بگریزد.
شهید چشمه آتشی است که خرمن ظلم را میسوزاند و آب روانی است که بر کویر تشنه عدالت جاری میشود. هر شهید سپیدهای است که در افق آسمانها طلوع میکند و پیامآور صبح میشود. شهادت شهید به طور یقین بسیار پرارزشتر و مؤثرتر از حیات اوست. «شاهد» از اوصاف خداوند است و زمانی که کسی به آن درجه از خلوص برسد که به مقام شهادت نایل آید او مخلوقی است ملحق شده به خالق و عادی است و از «ونفخت فیه من روحی».
شهادت نه یک مردن، که یک انتخاب است: «ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله. اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون».(1)
هر کسی را که در راه خدا کشته و شهید شد، مرده نپندارید؛ بلکه او زنده جاوید است ولیکن شما این حقیقت را در نخواهید یافت.
شهید همواره زنده است و مرگ او در واقع انتقال از حیات جاری در سطح طبیعت به حیات پشت پرده آن میباشد.
در قرآن کریم، حدود ده آیه به صورت صریح درباره کسانی که در راه خدا کشته شده باشند، وجود دارد. از جمله مسایلی که در این آیات به آن اشاره شده است عبارت است از: زنده بودن شهید، رزق شهید، آمرزش گناهان شهید، ضایع نشدن عمل شهید، مسرت و خوشحالی شهید، وارد شدن در رحمت الهی و رستگاری شهید.
شهید و شهادت در روایات
از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل شده است که فرمود:
ما من قطره احب الی الله عزوجل من قطره دم فی سبیل الله:
هیچ قطرهای در پیشگاه خداوند محبوبتر از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود نیست.
فوق کل ذی بر بر حتی یقتل فی سبیل الله فاذا قتل فی سبیل الله فلیس فوقه بر.
بالاتر از هر فرد نیکوکاری، نیکوکار دیگری وجود دارد که در راه خدا کشته شود و آنگاه که در راه خدا کشته شد بالاتر از او نیکوکاری وجود ندارد.
حدیثی از پیامبر(ص) رسیده است که فرمود:
شهید دارای هفت خصلت است:
1. نخستین قطره خونش که بر زمین ریزد تمام گناهانش آمرزیده میشود.
2. سرش در دامن همسران بهشتی یعنی حورالعین قرار میگیرد و آنان غبار از چهرهاش میزدایند و میگویند درود بر تو و او نیز همین پاسخ را به آنها میدهد.
3. از لباسهای بهشتی بر او میپوشانند.
4. خادمان بهشت بیدرنگ عطرهای مخصوص بهشتی برای او حاضر میسازند تا هر کدام را بخواهد، بگیرد و استفاده کند.
5. او هنگام جان دادن منزل خویش را در بهشت مشاهده میکند.
6. به روح(3) او گفته میشود در بهشت هر جا که میخواهد استراحت کند.
7. به وجه الله نظر میکند و این آسایش و راحتی خاص برای انبیاء و شهداست.
مقام شهدا آنچنان بالاست که در قیامت در بعضی مقامات همردیف و انبیاء میباشند. چرا که پیغمبر(ص) میفرماید: ثلاثه یشفعون الی الله یوم القیمه فیشفعهم:
الانبیا ثم العلماء ثم الشهداء.
سه گروهند که در قیامت شفاعتشان پذیرفته میشود: انبیاء، علماء و سپس شهدا. باید توجه داشت که شهادت مقام هر کسی که کشته میشود نیست؛ بلکه کسی شهید است که ایمان به خداوند داشته باشد، در جهاد شرکت جوید و به خاطر خدا بجنگد و اگر کسی این شرایط را نداشته باشد، کشته شدنش در هر کجا که باشد شهادت محسوب نمیشود؛ زیرا در حدیثی از پیامبر(ص) آمده است: کسی در میدان نبرد کشته میشود و در پیشگاه خداوند عرض میکند: من در راه تو کشته شدهام، پاسخ میرسد: دروغ میگویی؛ زیرا تو جنگیدی و ارادهات این بود که بگویند فلانی شجاع است و این معنی هم درباره تو گفته شد. چرا که خداوند میفرماید: انما یتقبل الله من المتقین: خداوند عمل را از متقین میپذیرد.
باید توجه داشت که شرایط غسل و کفن و دفن شهید نیز از سایر کسانی که جهان را بدرود گفتهاند، ممتاز است: شهید را با همان لباسهایی که بر تن دارد و بدون غسل یعنی همانگونه که بدنش به خون آغشته است، دفن میکنند، تنها چیزی که در مراسم دفن شهید با سایرین مشترک است، نماز است، یعنی شهید همانگونه که کشته شده فقط نماز میت بر او خوانده و دفن میشود.
سلام و زیارت کردن شهدا
در حدیثی از پیامبر(ص) نقل شده است که رسول اکرم(ص) در روز احد بالای سر «مصعب بن عمیر» ایستاد و برای او دعا کرد و سپس گفت:
رسول خدا گواهی میدهد که شهدا شاهدان من نزد خدا در روز قیامت هستند. بیایید وایشان را زیارت کنید، بر اینان سلام کنید که سوگند به آنکه جانم در دست اوست، هیچ کس نباشد که بر آنها سلام کند، الا اینکه جوابش را میدهند و آنها از میوههای بهشتی و هدایای آن روزی داده میشوند. (4)
این حدیث بر زنده بودن شهدا و بر رزق و لزوم زیارت آنان دلالت دارد. و در قرآن کریم نیز آمده است: (5)
آنانکه در راه رضای خدا، از وطن هجرت نمودند و در راه دین خدا کشته شدند و یا مرگشان فرا رسید، البته خداوند، رزق و روزی نیکویی در بهشت ابد نصیبشان میگرداند و همانا خداوند بهترین روزیدهندگان است. خداوند به آنان در بهشت منزلی عنایت کند که بسیار به آن راضی و خشنود باشند.
در این آیات پس از اینکه از رزق و روزی شهدا با نام رزق نیکو یاد میکند جایگاه آنان را در بهشت معرفی و آن را مقام رضوان و رفیع میداند. حقیقت رزق شهدا در جهان دیگر بر ما پوشیده است؛ لیکن میدانیم که رزق آنها از جانب خداست.
پاداش عمل شهید
خداوند در چند مورد به پاداش بزرگ و ضایع نشدن عمل شهید در قرآن اشاره فرموده است، از جمله: (6) کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را ضایع نگرداند و آنان را به سعادت هدایت کند و امورشان را اصلاح نماید و به بهشتی که از پیش مقامات آن را به آنها شناسانده است واردشان میسازد.
و جالب است که خداوند در آیه «4» همین سوره میفرماید: اگر خدا میخواست، از کفار انتقام میکشید و همه را بدون زحمت جنگ شما، هلاک میکرد، پس برای آزمایش خلق نسبت به یکدیگر است.
و در سوره نسا و آیه «74» میفرماید: کسی که در راه خدا جهاد کند و در راه خدا شهید گردد یا پیروز شود، پاداش بزرگی به او عطا خواهیم کرد.
و خداوند در آیه «82» سوره توبه میفرماید: بگو آیا درباره ما جز یکی از دو نیکی را انتظار دارید؟ یا به شهادت میرسیم و یا پیروز میشویم. در هر حال خداوند خون شهید را تضمین کرده و آن را هدر نمیداند.
در زمان پیامبر(ص) نیز منافقین میگفتند: اگر مؤمنین نزد ما بودند و به جنگ نمیرفتند، نمیمردند و کشته نمیشدند و خدا در جواب آنها فرمود که این آرزوهای باطل را حسرت بر دل آنها خواهد کرد و خداست که زنده میکند و یا میمیراند در هر وقت که بخواهد.(7) در هر حال خداوند خون شهیدان را پاداش نیکو که همانا دخول در بهشت است عطا خواهد فرمود.
مشخصات شهید:
دانش آموز 12 ساله شهید محمد حسین ذوالفقاری
در جبهه های جنگ ودر منطقه عملیاتی شوش،
کارنامه قبولی شهادت را از حضرت حق دریافت کرد.
با وجود اینکه آوازه جانفشانی شهید محمد حسین فهمیده به عنوان کم سن و سال ترین نوجوان شهید در جبهه های رزم در کشور مطرح شد، اما در واقع باید کم سن ترین شهید کشور را از استان یزد دانست. دانش آموز 12 ساله شهید محمد حسین ذوالفقاری در جبهه های جنگ و در منطقه عملیاتی شوش، کارنامه قبولی شهادت را از حضرت حق دریافت کرد. زادگاه او بخش شورک واقع در شهرستان میبد است که با تقدیم 72 شهید و جاویدالاثر نام خود رادر ردیف حماسه سازان و قهرمان پروران کشور به ثبت رسانده است به گونه ای که در دوران دفاع مقدس به علت کثرت تقدیم لاله های ارغوانی به باغستان شهادت به نام" شهیدیه " تغییر نام داد. طلوع دل انگیز او در دهم فروردین ماه، سال 1348 بود. او در خانواده ای متولد شد که شبنم مهر حسین (ع) عطر لحظه های راز و نیازش بو د و از چشمه سار معنویت والدین خدا باور خویش سیراب می شد. هنوز 5 بهار از عمرش نگذشته بود که در محضر ادیب عشق بر سر سفره وحی، مائده های آسمانی برگرفت و در مسیر نوازش پاک آیه های هدایت قرار گرفت. در مهرماه 1355 همزمان با بازگشایی مدارس، محمد حسین در سن شش سالگی با نشاطی کودکانه پا به محیط با صفای مدرسه نهاد. در پرونده شخصیتی محمد حسین در دبستان سلمان این عبارت به چشم می خورد: دانش آموز محمد حسین ذوالفقاری از نظر دقت، فهم، حافظه، کوشش، سرعت عمل و اتکا به نفس خوب است و در تلاش انفرادی فعال و در فعالیت های گروهی مدیر می باشد. با آغاز جنگ تحمیلی ، محمد حسین 12 ساله در حالی که غنچه های جهاد و مبارزه را در باغ نیلوفری اندیشه خود پرورانده است آهنگ جبهه می نماید. علیرضا برادر بزرگترش که قبل از او به سوی عرصه های عشق و حماسه شتافته بود، پیوند عاشقانه آشنایی محمد حسین را با اسرار عارفانه جبهه فراهم ساخته بود. پدرش می گوید: پس از دیدن دوره آموزش نظامی پیش من آمد و گفت: پدر می خواهم بروم جبهه. گفتم: درس واجب تر است. گفت: در آینده هم می شود درس خواند، اکنون لازم است بروم. گفتم: تو چه کار می توانی انجام دهی؟ توخیلی کوچکی هنوز 12 سال بیشتر نداری! او ناراحت شد و گفت: می گویید من نروم ؟ حتی نمی توانم برای رزمندگان آب ببرم که این چنین حرفی به من می زنید ؟ گفتم: چرا. گفت: پس می روم، سر انجام عازم جبهه شد، با این که فرزند بزرگترم هم، در جبهه بود حرفی نزدم. چون او اصلا فرزند این دنیا نبود و دل به این دنیا نبسته بود. نوجوان بود ولی روح بزرگی داشت. محمد حسین در تاریخ 23/ 7/ 1360 چون شهابی رهیده از خاکریز شهر با سرعت نوری راهی کهکشان پر فروغ جبهه شد. وقتی برادر بزرگتر محمد حسین در تاریخ 18/ 9/ 1360 در منطقه لاله زار بستان به فیض عظیم شهادت نائل شد، مسئولین تصمیم گرفتند بدون این که وی از شهادت برادرش مطلع شود، او را روانه میبد نمایند. یکی از همرزمانش می گوید: اما او از شهادت برادرش مطلع بود. وقتی به او گفتم حالا که برادرت به شهادت رسیده، بهتر است که به میبد بروی. او با روحیه ای عالی جواب داد : اگر بروم دیگر نمی گذارند به جبهه برگردم. هنگامی که اصرار کردم گفت او برای خودش شهید شده، آخرت برای اوست نه من و سپس گفت: اسلحه برادرم را برمی دارم تا دشمن بداند با چه کسانی طرف است. سرانجام او را برای مراسم برادرش به میبد روانه می کنند. هنوز مراسم چهلم برادرش برگزار نشده بود که او با پیشانی بند سبز رنگ یا ثارالله رهسپار عرصه های عشق و ایثار می گردد و پس ازحماسه آفرینی ها بی شمار در تاریخ 28/ 10/ 1360 در دشت شقایق خیز شوش بر اثر اصابت چندین ترکش خمپاره به هر دو دست و هر دو پا در حالی که زمزمه یا حسین بر لب داشت به لاله رویان هم رزم خود پیوست. یادش همیشه گرامی و راهش سبز و پر رهرو باد.
برگرفته از www.shahid-nojavan.com
وی در سمت قائم مقام فرماندهی لشکر 27 محمد رسول الله در عملیات فتحالمبین شرکت نمود و در همین سمت در عملیات بیتالمقدس اندکی پیش از آزادسازی خرمشهر به شهادت رسید.
در سال 1337 در اصفهان به دنیا آمد و 24 سال بعد در سال 1361 و در جاده اهواز به خرمشهر در حالی که جانشین فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله بود، به شهادت رسید.
وی در سمت قائم مقام فرماندهی لشکر 27 محمد رسول الله در عملیات فتحالمبین شرکت نمود و در همین سمت در عملیات بیتالمقدس اندکی پیش از آزادسازی خرمشهر به شهادت رسید.
آنچه در ادامه می آید متن وصیت نامه این شهید عزیز است:
بسم الله الرحمن الرحیم
انَّ الله اشتَری مِنَ الْمؤمِنینَ أنفُسَهُم وَ أموالَهُم بِأنَّ لَهُمُ الْجَنَّه یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الله فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُون . . .
همانا خداوند از مومنان جانشان و مالشان را خرید و در مقابل سرای بهشت را قرار داد و مومنان میجنگند. در راه خدا میکشند و کشته میشوند. پس شاد باشید به معاملهای که سودا نمودید و اینست آن رستگاری بزرگ.
خداوندا توفیق عطا فرما که از جمله کسانی باشیم که خود بشارت به آنها دادهای که در این معامله شرکت جویند. وای که جز تو کس دیگر ندارم. «الهی و ربی من لی غیرک»
از تو خواهانم که زندگیم را زندگی محمّد(ص) و مردنم را مردن محمد(ص) قرار دهی
«الّهُمَّ اجعَل مَحیایَ مَحیا مُحمد و آل محمّد و مماتی مماتَ محمّد و آل محمّد»
وقتی که در زیارت عاشورا میخوانیم که :
«یا اباعبدا… إنّی سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم و حَربٌ لِمن حارَبکُم إلی یومَ القیامه»
ای حسین(ع) من آشتیم با کسانی که با تو آشتیند و در جنگ و ستیزم با کسانی که با شما در جنگند. (زیارت عاشورا)
چگونه میتوان در هر زمان در کنار گود نشست و دست از یاری فرزندان حسین که بیش از هزار سال در شکنجه و تبعید بسر میبردند، فرو بست، مگر میشود مسلمان بود و از رسول اکرم(ص) تبعیت نمود و دوستدار حسین(ع) نبوده باشیم. تشیّع علوی را برگزیده باشیم اما روحانیت را کنار گذارده باشیم. بگذریم، ابداً روحانیت با آن مشخصههای بارزی که در هر زمان داشته از کلینیها گرفته تا خمینی(ره). هر زمان حافظ اسلام بودهاند و انشاءالله تا انقلاب مهدی(عج) خواهند بود.
من خود امام عزیز و رهبر انقلاب را هم در یک جریانی بنام روحانیت میبینم، نه مانند آن گروه منحرف که امام را تنها میبینند، من استمرار حرکت انبیاء را ولایت فقیه میدانم و برایم مشخص شد که پس از 40 سال فقیه بزرگوار آیت ا… منتظری در همین جریان روحانیت ادامه دهنده راه اوست و باز به شما برادران و خواهرانم گوشزد میکنم که روحانیت را کنار مگذارید.
سفارش دوم من درباره سپاه میباشد به عنوان بازوی مسلح ولایت فقیه و روحانیت :
باید سپاه آنچنان شود که پاسداران بعنوان فریضه واجب خدمت نمایند، نه به عنوان شغل، چرا که این دو بازوی ولی فقیه سپاه و روحانیت شغلی ندارد و نباید سپاهی بودن و روحانی بودن را شغل حساب نمود، چقدر ابرقدرتها از این سپاه نو پا میترسند، چرا که برادر سپاهی به عنوان فریضه وارد سپاه میگردد، نه حق مأموریت میخواهد نه فوقالعاده بدی آب و هوا، بلکه هر کجا که سختر باشد وارد میشود که اجرش عظیمتر است.
قبلاً اگر ترس ما از لیبرالها بود که مبادا خط امام را خدشهدار کنند اکنون دیگر لیبرالها به زبالهدان تاریخ افتادهاند و انقلاب سوم هم پیروز شد. منافقین که در تدارک بودند که پس از حیات امام نهضت را منحرف نمایند زودتر روی آب آمدند و رو در روی ملت مسلم قرار گرفتند، تلاش تمامی شما باید این باشد که ریشه منافقین بدتر از کفار را برکنید و در این صورت آمریکا باید تا صدها سال گورش را گم کند و دست از ایران بشوید و منتظر باشد که دیگر ما به سراغ او برویم.
پدر جان تو خود بهتر میدانی که دنیا دار فناست و آخرت مسلماً بهتر است و باقی که :
الدنیا دار الفناء و الاخره خیر وابقی»
مادر جان سفارشی که بشما دارم در مورد خواهرم است که دلم میخواست ایشان بعد از تمام کردن کلاس نهم به قم برود انشاء الله کاری کن که او این عمل را انجام دهد و سفارشی عظیمتری که به شما دارم که مادرم، چون خودت فرزند یک روحانی بودهای. دلم میخواهد که تو مرا بخاک بسپاری و حتی پدرم خاک و گل بروی قبرم بریزد تا همه بدانند که شما سرشار از شوق هستید و ایمان.
فامیل بداند که باید فرزند بدهد و ابرقدرتها بدانند که با شهید دادن خانوادهها حرکت انقلاب تندتر میگردد و چرخهای آن سریعتر.
کتابخانهای که دارم، بعد از این علی آقا پسر خالهام کتابخانه را یکدست نماید، کتابهای منحرف را من تنها برای تحقیق آنجا گذاشتهام و هدف دیگری در کار نبوده. این کتابها را پسر خالهام که میدانم با من هم خط بوده بردارد و در جای مناسب استفاده کند و در اختیار خواهرم و بردارم و بقیه قرار دهد.
خدمت برادرم عباس آقا پس از برگشت سلام برسانید، دلم میخواهد که ایشان در سپاه پاسداران خدمت نماید چرا که محیط قابل رشد برای فرزندان انقلاب است و مسئولیت خواهر و برادر و فرزندان خواهر و برادرانم را به عهده ایشان میسپارم. علاقهمندم که انشاء الله شما کتابهای استاد شهید مرتضی مطهری را به آنها بیاموزید و خط فکری و سیاسی شهید مظلوم بهشتی را بیان کنید و به آنها یک رشد بنیادین بدهید.
پس انداز من از دوسال معلمی که داشتم و مدتی زمانی که در سپاه بودم پیش داییام میباشد از اینپس انداز چون چند سالی است که پدر و مادرم به مشهد نرفتهاند زیارت مشهد بروند و بقیهاش هم تصمیمش با پدرم میباشد.
ضمنا موتوری هم در تهران دارم، تصمیم در مورد موتور را به عهده حاجآقا پرورش میگذارم،
وصیتهای زیادی در زمانهای مختلف نوشتهام این وصیت را که کاملتر از همه میدانم و فقط کافی است همین را عمل نمائید.
در خاتمه آخرین کلمات را به نگارش درمیآورم:
برادران فقط باید به فکر اسلام بود و بس و برای یاری اسلام باید اکنون از روحانیت و سپاه یاری جست و امام را یاری کرد و باید بدانیم که به قول قرآن:
«ماعندکم ینفد و ماعند ا… باق
ماتنفقوا من شیء فی سبیل ا… یوف علیکم»
درود بر شهیدان اسلام بخصوص شهید مظلوم شهید آیت ا… بهشتی.
برقرار باد پرچم اتحاد جماهیر اسلامی به رهبری امام خمینی(ره)
تقدیم به شهدای گمنام
دعا کنید که من ناپدید تر بشوم که در حضورخدا رو سفید تر بشوم
بریده های من آن سوی عشق گم شده اند خدا کند که از این هم شهید تر بشوم
که ذره های مرا باد با خودش ببرد که بی نهایت باشم، مدید تر بشوم
به جست و جوی من و پاره های من نروید برای گم شده تن، پی کفن نروید
به مادرم بنویسید جای من خوب است که بی نشانه شدن در همین وطن خوب است
در این حدود، من پاره پاره خوشبختم در آستان خدا بی کفن شدن خوب است
همیشه مهدی موعود در کنار من است و دست های ابالفضل سایه سار من است
خدا قبول کند این که تشنه جان دادم و کربلای جدیدی نشان تان دادم
به جست و جوی من و پاره های من نروید برای گم شده تن، پی کفن نروید
میان غربت تابوت ها نخواهیدم به زیر سنگ مزار- ای خدا!- نخواهیدم
منم و خار بیابان که سنگ قبر من است دعای حضرت زهرا(س)مزید صبر من است.
خدا که خواست ز دنیا بعید تر بشوم که زیر بارش سرب و اسید، تر بشوم
خودش به فکر من و تکه های من است دعا کنید از این هم شهید تر بشوم
وی کبوتر
با خنده ای که عکس تو در بر گرفته است
دیوار خانه چهره ی دیگر گرفته است
بعد از تو برق شور و شعف را هجوم اشک
از چشم های خسته ی مادر گرفته است
بی شک شبیه کوچه ی ما، کوچه های عرش
از نام پر شکوه تو زیور گرفته است
حالا منم، کنار تو، اینجا که پر زدی
اینجا که خاک، بوی کبوتر گرفته است
ای انعکاس دست علی! برق ذوالفقار!
افلاک، پشت نام تو سنگر گرفته است
اینجا، نماز چلچله ها رو به دست توست
دستی که رنگ غیرت حیدر گرفته است
چشمان من همیشه همین جا کنار توست
اینجا که خاک، بوی کبوتر گرفته است
خانم طاهره رستمی
... یادمان رفت
سرمشق های آب بابا یادمان رفت
رسم نوشتن با قلم ها یادمان رفت
از روی کوکب بارها املا نوشتیم
اما حسین فهمیده ها را یادمان رفت
از روستا گفتیم و از صدق و صفایش
اما صفای جبهه ها را یادمان رفت
هی دم زدیم از یاد یاران و شهیدان
اما وفای بر شهیدان را یادمان رفت
از روی مردی شهادت مشق کردیم
اما خداییش حفظ غیرت یادمان رفت
شعر خدای مهربان را حفظ کردیم
اما خدای مهربان را یادمان رفت
.: Weblog Themes By Pichak :.